Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-05-03@14:11:28 GMT

نحوه رضایت گرفتن شهید دانش‌آموز برای اعزام به خرمشهر

تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۱۷۸۶۵

به گزارش خبرنگار حماسه ومقاومت خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید «مهرداد سیستانی» دانش آموز سال سوم یکی از دبیرستان‌های تهران، در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ برای شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر داوطلبانه عازم جبهه شد و یک ماه بعد در کنار رود خیّن به شهادت رسید. پیکر این شهید ۱۷ ساله، هشت سال مفقود بود و حتی شهادت وی را در هاله‌ای از ابهام قرار داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اشرف‌‌السادات مساوات(سیستانی) مادر مهرداد، در دوره بی‌خبری و انتظار هشت ساله، یادداشت‌های روزانه‌اش را در یک تقویم سررسید می‌نویسد که این احساس مادرانه و خاطرات سال‌ها دوری از فرزندش در کتابی با عنوان «کنار رود خیّن» به چاپ می‌رسد.

این کتاب حکایت جستجوی مادر در میان اجساد مفقودین، روحیه مادران در برخورد با خبر شهادت فرزندانشان و مسائل پشت جبهه است.

بخشی از این کتاب، به حال و هوای مادر شهید سیستانی برای حضور فرزندش در عملیات آزادسازی خرمشهر پرداخته است که این متن را در ادامه می‌خوانیم:

شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ ساعت هشت شب، اخبار تلویزیون  با مارش حمله شروع می‌شود و فتوحات مرحله اول عملیات بیت‌المقدس را پخش می‌کند. مهرداد رفته است مسجد؛ اما یک مرتبه صدای هیجان‌زده او را از طبقه پایین می‌شنوم که با عجله مرا می‌زند. قلبم می‌لرزد و می‌فهمم که بازهم مسئله رفتن است. او سراسیمه می‌آید و می‌گوید: برای آزادی خونین‌شهر احتیاج به نیرو هست و من دیگر نمی‌مانم.

می‌گویم: «مهردادجان! این هیجان‌ها لازمه سن کم تو نیست. فکر می‌کنی جبهه، بسیج مسجد است یا میدان تیر و پایگاه؟ آنجا مردان بزرگی می‌خواهد که بتوانند جلوی دشمن قد علم کنند. ضایعات دارد، کوری دارد، فلج شدن دارد، باید قدرت بدنی داشته باشی!»

اما مهرداد می‌گوید: «مادر! من می‌دانم چه کار کنم. کنار خانه خدا گوسفند را به خاطر خدا قربانی می‌کنند، مگر من از گوسفند کمترم؟»

با شنیدن این حرف مهرداد زبانم بند می‌آید و جوابی ندارم. او خیلی بزرگتر از این حرفها بود که من خیال می‌کردم. مهرداد بچه من است اما حالا ولیّ من شده است. او در این یک جمله کوتاه، یک دنیا حرف زده بود. تمام بدنم می‌لرزد و نمی‌توانم تمرکز داشته باشم. می‌گویم: «پدرت مسافرت است.»

مهرداد می‌گوید: «شما رضایت‌نامه بنویس، کافی است».

رو به برادرش می‌کنم و می‌گویم: «قادر به انجام کاری نیستم. تو بنویس، من امضا می‌کنم.» با امضای برگه رضایتنامه امانت خدا را به خودش برمی‌گردانم. مهرداد رضایتنامه را می‌گیرد و سریع به مسجد می‌رود.

سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱، من و همسرم برای بدرقه می‌رویم لانه جاسوسی. مهرداد در اولین اتوبوسی که از لانه جاسوسی خارج می‌شود، نشسته. چشمم که به او می‌افتد، قلبم می‌لرزد و می‌گویم: «مهرداد رفت!...» چهره‌اش چنان برافروخته و نورانی شده که شهید شدنش برایم مسلم است. حالا او می‌خندد و من و پدرش گریه می‌کنیم.

چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱؛ جالی خالی مهرداد برایم سنگین و تحمل ناپذیر است. خدایا! نمی‌دانم بار دیگر مهرداد را خواهم دید یا نه؟

دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۶۱؛ ساعت ۴ بعد از ظهر رادیو مارش حمله می‌زند و گوینده با هیجان اعلام می‌کند که خبر مهمی دارد. سراپا گوش شده‌ام: «شنوندگان عزیز توجه فرمایید! ... خونین شهر، شهر خون، آزاد شد...» یکباره دچار حال عجیبی می‌شوم؛ مثل خوشحالی و هیجان‌های زمان انقلاب. بی‌اختیار از منزل بیرون آمده و به مسجد می‌روم و نماز شکر می‌خوانم.

سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۶۱؛ نامه‌ای از مهرداد به دستم می‌رسد. نامه را می‌بوسم و روی چشمم می‌گذارم. مهرداد نوشته: «چون صدام کلید بصره را به ما نداد، می‌رویم و به زور آن را بگیریم. ان شاءالله»

شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۶۱؛ خبر شهادت مهرداد را برایم می‌آورند. احساس می‌کنم گلویم فشرده می‌شود و از حنجره‌ام فریادی در حال بیرون آمدن است. برای اینکه حرکت غیرعادی از من سر نزند، سریع به زیرزمین می‌روم و در انباری سر به آسمان بلند می‌کنم و می‌گویم: «خدایا مسئله‌ای است که به خودت مربوط می‌شود و من راضی‌ام به رضای تو. کمک کن تا مبادا کاری کنم آبروی اسلام و انقلاب به واسطه اشتباه من لطمه بخورد. دستم را بگیر و هدایتم کن به آنچه برایم مقدر فرموده‌ای». چنان آرام می‌شوم که انگار دوش آب سرد گرفته‌ام. بعد راحت و مسلط می‌آیم و در جمع می‌نشینم.

انتهای پیام/

منبع: آنا

کلیدواژه: فتح خرمشهر رزمنده دفاع مقدس دفاع مقدس دانش آموز شهید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۱۷۸۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوقات شرعی سیزدهم اردیبهشت ماه به افق آبادان و خرمشهر

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما آبادان، امروز پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، بیست و سوم شوال ۱۴۴۵ هجری قمری و دوم می‌سال ۲۰۲۴ میلادی است.
اوقات شرعی امروز به شرح زیر است:
صدای اذان ظهر در آبادان و خرمشهر ساعت ۱۲ و ۱۴ دقیقه شنیده خواهد شد و آفتاب ساعت ۱۸ و ۵۶ دقیقه غروب خواهد کرد.
گلبانگ اذان مغرب نیز در ساعت ۱۹ و ۱۴ دقیقه به گوش می‌رسد و نیمه شب شرعی نیز ساعت ۲۳ و ۳۰ دقیقه است.
اذان صبح فردا جمعه چهاردهم اردیبهشت ساعت ۴ و ۵ دقیقه و طلوع آفتاب ساعت ۵ و ۳۱ ثبت شده است.

دیگر خبرها

  • اهدای عضو دانش‌آموز اهل لالی به ۳ بیمار جان دوباره بخشید
  • دختر دانش‌آموز اهل لالی به سه بیمار جان دوباره بخشید
  • اوقات شرعی چهاردهم اردیبهشت ماه به افق آبادان و خرمشهر
  • گزارشی از دانش آموز اصفهانی به مناسبت گرامیداشت روز معلم + فیلم
  • اوقات شرعی سیزدهم اردیبهشت ماه به افق آبادان و خرمشهر
  • اولین گروه از عمره‌گزاران کهگیلویه‌وبویراحمد به سرزمین وحی
  • ۷۵۰ شهید دفاع مقدس تک فرزند خانواده بودند
  • تشییع پیکر شهید رنجنوش، شنبه ۱۵ اردیبهشت در همدان
  • یادواره ۱۸۵ شهید معلم و دانش آموز گتوند برگزار گردید
  • گرو گرفتن کارنامه دانش‌آموز در ازای پرداخت پول!